Keynote Speech:We are pleased to announce that Professor Michael A. Peters, University of Illinois, USA- University of Waikato, New Zealand and Professor Volker Kraft, UoAS Neubrandenburg / Kiel University, Germany and Professor Tina Besley, University of Waikato, New Zealand; will give the keynotes in the conference.
ورود به سیستم




 ارسال مجدد ایمیل تایید؟
 فراموشی رمز ورود
 کاربر جدید ؟ ثبت نام

حاميان همايش

وزارت علوم، تحقيقات و فناوري

وزارت آموزش و پرورش

دبيرخانه شوراي عالي آموزش و پرورش


پارك علم و فناوري خراسان رضوي

كميسيون انجمن‌هاي علمي ايران

موسسه مالي و اعتباري كوثر

صندوق غير دولتي پژوهش و فناوري خراسان رضوي

اداره كل آموزش و پرورش خراسان رضوي

پژوهشكده تعليم و تربيت عباس‌زادگان

خانه انديشمندان علوم انساني

موسسه آموزش عالي حكمت رضوي

دانشگاه بيرجند

دانشگاه بجنورد

دانشگاه حكيم سبزواري

سازمان فرهنگي- تفريحي شهرداري مشهد

ايران كنفرانس، مرجع همايش‌هاي داخلي و خارجي


انتخاب زبان
جستجو


   

طبق هماهنگي‌هاي صورت گرفته سه تن از استادان برجسته فلسفه تعليم و تربيت جهان و دو تن از استادان برجسته فلسفه تعليم و تربيت ايران به عنوان سخنرانان کليدي در چهارمين همايش انجمن فلسفه تعليم و تربيت ايران حضور خواهند يافت:

1. Professor Tina Besley استاد دانشگاه وايكاتو نيوزيلند

Prof_tina_Besley

Interculturalism and Dialogue – education for global citizens

Tina Besley

Abstract

Global citizenship has emerged as the discursive basis not only for curricula in schools and higher education, but also for transnational organizations and NGOs to prepare people as members of a global society and knowledge workers in a global economy. State-based forms of global citizenship emphasise social justice, diversity, human rights and sustainable development while transnational corporations emphasise the global marketplace, international management strategy, cultural competencies and business ethics. In this presentation, while remaining skeptical of the notion of global citizenship and associated notions of globalization and cosmopolitanism, I pose interculturalism as  concept that can operate as a world civil ideal as exemplified in Europe as a policy for managing diversity against the background of ethnocentrism and globalization,  and using dialogue as an ethics toward others. These interrelated dimensions provides a provisional and positive theoretical basis as we educate young people to become global citizens.

2. Professor Michael A. Peters استاد دانشگاه ايلينوي آمريكا

ph_110px

The Virtues of Openness: Policy Futures for Public Education and Science

Michael A. Peters

Abstract

The idea of openness as a philosophical, political, social, and psychological metaphor has been part of a set of enduring narratives in the West since the time before the flourishing of modern democracy, scientific communication and the rise of the knowledge economy. Principally these narratives have been about the nature of freedom, the primacy of rights to self-expression, the constitution of the public sphere or the commons, and the intimate link between openness and creativity. The core philosophical idea concerns openness to experience, criticism and interpretation such that a work, language and system permit multiple meanings and interpretations with an accent on the response, imagination and activity of the peer, reader, or user. This core philosophical idea technically realized through Web 2.0 technologies now provides the basis for reinventing education as science as public institutions.

3. Professor Volker Kraft استاد دانشگاه كيل آلمان

New Image_1

Constants of Education

Volker Kraft

Abstract

The presentation consists of two parts:In the first part the "mechanism in the art of educating" (as Kant put it) will be demonstrated in the form of four specific triangles: the evolutionary triangle (nature-consciousness-culture/society), the ontogenetic triangle (baby - significant other - things), the didactic triangle (pupil - teacher - topic) and, as a kind of summary the classical form calculus (causa finalis=topic - causa materialis=child - causa efficiens= educator). These four can be regarded as the "Bermuda-triangles of education" because education seems to disappear within each of the three given components and therefore educational theory has to bring them to reappear as a specific anthropological phenomenon and communicative practice. The second part will then demonstrate that these triangles however can only be realized if five specific conditions are fulfilled: the bodily basis (1), affect and emotion, embedded in a special relationship (2); educationalized time (3); educationalized spaces (4); and last but not least: social-structural conditions, both in a material and in a normative way (5). Taking this operative basis of education into consideration it will then be clear that philosophy-of-education has to play an important role within contemporary educational theory and functions as a kind of specific reflection-knowledge which enables to keep in mind what tends to fall apart in the process of what is nowadays called evidence-based educational research.

4. حضرت آيت الله عليرضا اعرافي: رئيس جامعه المصطفي (ص) العالميه

IMG_1_41702

(اطلاعات تکميلي متعاقباً اعلام خواهد شد)

5. دكتر خسرو باقري نوع پرست: استاد دانشگاه تهران

professorimage

آموزاندن "به" و آموختن "از"

دکتر خسرو باقري نوع پرست

چكيده

تعليم و تربيت پيش و بيش از هر چيز بر تعامل معلم و شاگرد استوار است. در اين ارتباط البته عناصر ديگري نيز حضور دارند؛ همچون کتاب، ابزارهاي آموزشي، و محيط کلاس. اما همه اين عناصر همچون قمرهايي بر گرد يک يا هر دوي اين قطب هاي تعاملي مي گردند. زنده بودن تعليم و تربيت و زندگي ساز بودن آن در گرو فراهم آمدن چنين آرايشي است؛ چنان که انحطاط و ميرايي آن نيز در گرو جا به جا کردن و به هم ريختن انتظام مذکور است.

هنگامي که عامليت معلم و شاگرد و در نتيجه "تعامل" ميان آنان در کانون توجه قرار گيرد، عناصر ديگر موجود در جريان تعليم و تربيت، هر يک هويت و جايگاه مناسب خود را خواهند يافت. اگر معلم بداند که در کار آموزاندن "به" کسي است که دغدغه اصلي او دير يا زود، شکل دادن به هويت خويش خواهد بود، آنگاه مسئوليت خود را به آموزاندن "چه" فرو نخواهد کاست و تنها به بيان درس خود خرسند نخواهد شد. آيا در اين صورت، بايد قبول کرد که آموزاندن متضمن آموختن است؟ در پاسخ به اين سوالِ مورد بحث فيلسوفان تعليم و تربيت بايد گفت که، در واقع، آموزاندن متضمن وقوع آموختن نيست اما متضمن دغدغه نسبت به آموختن دانش­آموز است، به گونه اي که اگر از اين تضمن تهي بود، ديگر نمي توان آن را آموزاندن دانست.

در بستر تعاملي مذکور، يادگيري نيز همواره يادگيري "از" کسي همچون معلم يا هم شاگردي (و گاه از شاگرد) خواهد بود. از اين حيث، تاکيد صرف بر آموختن، بدون در نظر داشتن قيد "از" تنها مي تواند به پديده­اي بيرون از رابطه تعليم و تربيت اشاره داشته باشد. در عرصه چنين رابطه اي، تنها آموختن "از" معنا خواهد داشت.

اقتضاي اين رابطه تعاملي، در مورد هدف تعليم و تربيت نيز آشکار مي گردد. بي ترديد، سه ضلعي "معلم- شاگرد- هدف" بسطي ضروري در رابطه "معلم- شاگرد" است زيرا بدون هدف، تعليم و تربيت قابل تصور نيست، اما اين بسط بايد بر "قاعده" معلم- شاگرد استوار باشد. به عبارت ديگر، تنها هدف­هايي براي تعليم و تربيت پذيرفتني خواهند بود که ناقض "قاعده" عامليت و رابطه تعاملي معلم شاگرد نباشند و بلکه در جهت تثبيت و اعتلاي آن اثرآفريني کنند.

بسط هاي بعدي نيز بر همين قياس و قاعده استوار خواهند بود. چهارضلعي "معلم- شاگرد- هدف- محتوا" به گونه اي شکل خواهد گرفت که عنصر محتوا در هماهنگي با سه ضلع ديگر جايگاهي بيابد. با افزوده شدن رأس "روش" بايد از پنج ضلعي تعليم و تربيت سخن گفت اما در اينجا نيز روش، هماهنگ با چهار رأس ديگر و در منظومه آنها استقرار مي­يابد. اگر رأس "ابزارهاي آموزشي" را بيفزاييم، آنگاه از شش ضلعي تعليم و تربيت سخن مي­گوييم اما اين بسط نيز با همان منطق پيشين صورت مي­گيرد. رأس جديدي چون "فضاي آموزشي" ما را در برابر هفت ضلعي تعليم و تربيت قرار خواهد داد، مشروط بر اين که رأس جديد نيز متناسب با شش ضلعي پيشين جايگاهي بيابد. به همين ترتيب، چند ضلعي تعليم و تربيت مي تواند رأس­ها و اضلاع افزون­تري بيابد.

با داشتن چنين تصويري، اکنون مي­توان گفت که فروشکستن اين منطق بسط و گسترش، به ظهور مشکلات و موانعي در جريان تحول تعليم و تربيت منجر مي­شود. شگفت آن که گونه­هاي مختلف اين فروشکستگي، گاه به صورت راهبردها و شعارهايي براي ايجاد تحول در تعليم و تربيت جلوه­گر شده­اند. در زير، به نمونه­هايي از اين گونه راهبردها و شعارها اشاره مي کنيم:

1. حذف قيد آموزاندن "به" و فروکاستن آن به آموزاندن "چه". (The sage on the stage)

2. حذف قيد آموختن "از" و فروکاستن آن به آموختن صرف. (مرگ معلم)(The guide on the side)

3. اتخاذ هدف هايي در تعليم و تربيت، متناقض با عامليت معلم/ شاگرد­. (تلقين و تربيت ايدئولوژيک)

4. تدوين محتواهاي آموزشي تنها با توجه به رشد دانش بشري. (سندرم تورم محتوا)

5. تاکيد انحصاري بر روش آموزش/پژوهش، بدون توجه به ارتباط آن با محتوا. (روش­گرايي)

6. استيلاي ابزارهاي آموزشي بر تعليم و تربيت. (تحول = مدرسه هوشمند)

7. تحميل استانداردهاي آموزشي در مسابقه جهاني شدن. (تحول = کسب رتبه در امثال "تيمز")

8. الگوبرداري مقلدانه از نظام هاي آموزشي موفق. (ناديده گرفتن زمينه و فرهنگ)

9. برقراري رابطه عمودي يک سويه ميان فلسفه و عمل تعليم و تربيت. (سايه تمرکزگرايي)

10. کميت گرايي و افزايش افراد تحصيل­کرده و ميزان قبولي. (خودفريبي آماري)






  تعداد بازدید کنندگان :300183
©2011 Ferdowsi University Of Mashhad.